معنی شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن, معنی شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مجپ) فرو رفتن، تفحص کردن, معنی adc[i، (k[)ymc adc[i ctتj، ymاwd lcbj، (k[,) tcm ctتj، تtpw lcbj, معنی اصطلاح شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن, معادل شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن, شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن چی میشه؟, شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن یعنی چی؟, شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن synonym, شیرجه، (مج)غور شیرجه رفتن، غواصی کردن، (مج.) فرو رفتن، تفحص کردن definition,